سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ـ در سفارش به هشام : مبادا که حکمت را فرو افکنی و آن را نزد نادانان بنهی . [امام کاظم علیه السلام]
بنام خداوند بخشنده مهربان

مان انتشار: 10:1 - 1391/12/25 | نسخه چاپی

امتیاز به این مطلب:
0 نفر

‌ای سال برنگردی ‌ای سال!

رسانه - یزدان سلحشور

مهم نیست که اخبار چه می‌گوید. مهم نیست کدام مقام انتصابی یا انتخابی چطور فخر می‌فروشد به دستاوردهای واقعی یا غیرواقعی زیر مجموعه یا مجموعه‌اش. مهم نیست دنیا بهتر شده یا بد‌تر یا قرار است ما بزنیم به صورتمان تا سرخ بماند یا بزنیم به صورت دیگران که بعد از سقوط دیوار برلین سرخ بمانند. واقعاً مهم نیست. مهم این است که انسان ایرانی که نه [یادتان باشد من سیاسی نیستم] هنرمند و روزنامه‌نگار ایرانی فقیر‌ترین سال‌اش را از سر گذراند. 

وقتی گرسنه ایمان ندارد آیا هنرمند و اهل رسانه? گرسنه، هنر و رسانه دارد؟ سال 1391 سال زوال هنر و رسانه در ایران بود و این به معنای زوال دلالان هنر و رسانه نبود. آن‌ها پولدار‌تر شدند و به ریش تراشیده ما خندیدند. سال نو در یک قدمی‌ست اما دل خوش سیری چند، به قول خدابیامرز سپهری.

هنرمندجماعت سیاستمدار نیست که دائم روبروی دوربین‌ها بخندد و بعد برود خانه به این و آن تلفن بزند که به من لطفاً رأی اعتماد بدهید! هنرمند ساده‌ترین مسیر زندگی را انتخاب کرده. همین است که هست بنابراین سیاستمداران خوب فهمیده‌اند که گرسنگی هنرمند یعنی بی‌صدایی هنرمند.

اوضاع و احوال اهل رسانه چطور است؟ از به آخر خط رسیدن روزنامه‌نگارجماعت حرفی نمی‌زنم که همه می‌دانند و البته عمدی‌ست و منافع موافق و مخالف در همین است چون اهل رسانه را عقرب می‌دانند که باید خلاص شد از دست‌اش؛ از گیر مالی پیدا کردن رسانه ملی حرف می‌زنم که با وجود درآمدهای هنگفت و اختصاص بودجه‌های اختصاصی امسال با بروبچه‌های خودش به این نتیجه رسید که کمربند‌هاشان را چند سوراخ سفت‌تر ببندند. راستی کسی قرار نیست بپرسد درآمد و بودجه اختصاصی اگر خرج برنامه‌سازی کیفی یا پرداخت حقوق نمی‌شود، چه می‌شود؟ یعنی آن فیلم‌های پرده‌ای که به قیمت هر دی وی دی 1000 تومان خریده می‌شود برای دوبله، این قدر تأثیرگذار است بر پرداخت‌های رادیو و تلویزیون ایران؟

خیلی دلم می‌خواست بخندم چون دارد سال عوض می‌شود و باید شاد بود اما خنده‌ام نمی‌آید. آن از وضع نمایشگاه کتابمان در اول سال؛ بعد هم که وضع کتاب و مجوز‌ها شد این طوری که یعنی همین جوری [چه کنم؟ می‌ترسم پیانوی پلنگ صورتی بیاید روی سرم] بعد سینما شد آن جوری و اکران شد این جوری و سینماگران شدند... ولش کن! سینما می‌خواهیم چه کار؟ همین که قلاده‌هامان طلایی باشد کافی‌ست. گرسنگی کارت ملی ماست. همه سینما می‌فهمند حتی همان‌هایی که شب تا صبح فیلم تقی ظهوری توی خانه نگاه می‌کنند و صبح تا شب از دست فیلم‌های روی پرده می‌گویند الله اکبر. حق دارند این بنده خدا‌ها آخر شکمشان سیر‌تر از ماست. حقوق‌بگیرند دیگر. از نوع خوبش.

از جشنواره فیلم بهمن چیزی نمی‌گویم که آن قدر گفتیم که دهانمان کف کرده که الهی دهانتان کف کند شب شمارش آراء، در انتخابات سال بعد.

ما که وضع خودمان و وضع جیبمان روشن است اما وضع شما و جیبتان هم روشن است. در ضمن فکر نکنید کسی توی این مملکت کتاب خاطرات «پاپیون» را نخوانده. فیلم‌اش را هم دیده‌ایم و می‌دانیم که فرق فیلم با کتاب در این است که فصل رسیدن پاپیون به ونزوئلا در فیلم نیست. بنده خدا پاپیون چقدر تعریف کرده از این کشور که با وقایع اخیر فرهنگی هنری اعتقادی باید بگوییم نور به قبرش ببارد.

دکتر ضیاء موحد شعری زیبا دارد به نام «برآب‌های مرده مروارید» که ترجیع‌بند‌اش این است: «ای سال برنگردی ‌ای سال». به قول خدابیامرز عمران صلاحی: «حالا حکایت ماست».

 


91/12/25::: 10:27 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ بسمه تعالی، وب سایت خوبی و اطلاعات جامعی داری خیلی خوشم آمد ، پیش پیش عید باستانی را تبریک می گویم ، دوست عزیر اگر فرصت کردی به وب سایت ( به روز جاجرم) (( جاجرم شهری است در خراسان شمالی )) سری بزن و اطلاعات خود را با اطلاعات و داده های همدیگر زیبا تر کنیم . دوستدار شما حاج قاسم ضمنا شماره تماس من 09194977732 است. در صورت دوست داشتن من را در لینک خود قرار بده-
کد تاریخ قمری ، شمسی و میلادی به همراه مناسبت

دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ